کورشکورش، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

به دنیای من و نیما خوش اومدی پسرم

بدون عنوان

امشب گفتی بریم بخوابیم.صحبت کردن قبل خواب رو خیلی دوست داری کلی نازت می کنم کلی دست میندازی دور گردنم و سفارش لالایی میدی که سنجاب بخون.و...گفتم کورش دستاتو ببر بالا بگو الهی شکرت که کورشو دادی مامان ساره.دستای کوچولو و نازت و بردی بالا و گفتی الهی شکرت کورش مامان ساره.گفتی فوفوکا چی میگی چند بار تکرارش کردی.فهمیدم منظورت پاندای کنگفو کاره.گفتی توپ چی میگه...گفتم قل قل میخوره.داشتم حرف میزدم که انگشت گذاشتی روی بینیتو گفتی هیسسسس یعنی میخام بخوابم منم.بوسیدمت و واست لالایی خوندم.و.....گنجشک لالالا.سنجاب لالالا امد دو باره.و تو میگی ابوله بخون دوباره میگم امد دوباره و....ب خواب میری.خدا حفظت کنه عزیزم.در پناه حق باشی همیشه ...
14 آبان 1395

داریره المعارف کورش

گفته بودی که چرا محو تماشای منی                     انقدر مات که یک دم مژه بر هم نزنی مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود                          ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی قبل از دنیا اومدنت زمان بارداری خیلی حوصلم سر میرفت.اسماء مامان امیر سام گفت بذار به دنیا بیاد وقتی اومدش دیگه اصلاحوصلت سر نمیره.تازه وقتی هم خوابه می شینی و نگاش می کنی.دقیقا همین چیزی الان هستش که گفته بود.از صبح دنبال اینم...
2 شهريور 1395

زبون باز کردن

مامانم می گفت ارزو داشتم می برمت بیرون اشاره کنی و بگی فلان چیز رو می خام و من اولین خاستم (پودر نارگیل) بود.که مامانم درجا برام میخره .ولی من یادم نیست تو اولین خاستت چی بود ولی از صبح گزینه هات رو مرور می کنی و به بابا می گی ننونه بیخر /اگزه (خربزه) بیخر/دنت بیخر/ بتت بیخر و....کلا هم جات توی یخچاله دلت میخاد ساعت ها همونجا بمونیو از خنکی و تماشای اندرونی یخچال لذت ببری.این روزها بیشترین درگیریت با داییت برا همینه.چند تا منو(تخم مرغ) هم شکوندی وقتی خوراکی مورد علاقت رو می گذارم جلوت با هیجان هر چه تمام تر می دوی و چند بار می پرسی؟ای چیه ای چیه ...با وجودیکه خودت اسمشو بهتر بلدی . وتا جوابت هم ندم نمی خوری سوال بعدی اینکه ماما (....
26 تير 1395

تولد دو سالگی

تولد یک سالگیت جوجه کباب کردیم و خودمون دور هم خوردیم.امسال حدود پانزده نفر دعوت کردم.تو فقط عاشق شمع فوت کردن بودی.از بخش کادو گرفتن هم خیلی خوشت اومد چون همش ماشین بود در انواع مختلف.یک ماه بعد تولد ابتین بود.شمع های ابتین رو هم کلا تو فوت کردی. این روزا تازه یاد گرفتی .می گی نیخام.کورش غذا....نیییخام.کلمه هایی ک این روزا زیاد به کار می بری:مامان امنه.ساسان.دایی.آله.نیخام.ولش کن (وش کن).وایسا.ماه ستاره(ددد).قاشق (اشق).بستنی(ب ت ت)و خوراکی محبوبت دنت.خ( دوچرخه).دستشویی (عشویی) کلا هم می پرسی ای چیه .ای چیه.امروز غذا گوشت قلقلی و سیب زمینی مخلوط با پلو.هر سیب زمینی که خوردی به همراه تک تکشون پرسیدی این چیه.منم یکی درمیون ج دادم. ...
4 تير 1395

وقتی مامان میره مدرسه

دیروز ظهری بودم وقتی برگشتم دیدم نخوابیدی و کلی اذیت مامان حکیمه کردی. همش تو فکر بودم که چی کار کنم امروز که دو شیفتم و دیگه بدتر .زنگ زدم مامان گفت کورش  اقا ،با شخصیت البته بیرون گشته بودیو و یک چیزایی هم خورده بودی.عصرشم خوابیدی و کلا امروز پسرم عالی بود.   هفته پیش به خاطر یک بیماری ویروسی تب کردی و شب سوم کارت به بیمارستان کشید.هیچی بدتر از این نیست که بچه ادم حالش بد باشه.خلاصه توی بیمارستان بستری شدی و موقع زدن سرم چند تا بودن و بازم زورشون به تو نمی رسید .پرستار گفت تا الان با همچین بچه ای روبرو نشده بودم.فرداش یکی داد زد کورش .... گفتم :بله.گفت: کوش.....ایناش......گفت : به خاطر اسمش دنبال ادم بزرگی می گشتم. &...
5 ارديبهشت 1395

بهار 95 در تصاویر

کورش در خانه ی پدری. بقیه ی تصاویر در ادامه مطلب برا بو کردن گل به جای بینی به سمت دهنش می بره و میگه به به می دونستم دستش می سوزه ولی اجازه دادم امتحانش کنه.حرف منو که قبول نداشت   ...
12 فروردين 1395

سال 95.

امسال دلبندم دو ساله میشه.کنار تو بودن هر ثانیش ،هر ساعتش لذت بخش ترینه این رو فقط یک مادر می تونه بفهمه . درخاست دادی تنگ ماهی رو بیارم پایین نگاشون کنم.امشب مهمون داشتیم.قبلش خاستم کمی جمع و جور کنم که پتوی جنابعالی رو برداشتم. تا صحنه رو دیدی بدون ملاحظه که کار همیشگیته خودتو یک هو پرت کردی عقب سرت خورد به تنگ ماهی و تنگ شکست.اون لحظه اصلا نمی فهمیدم دارم چی می گم فقط نگران سر تو بودم.که بابات داد زد هیچیش نشده.و باقی ماجرا....جمع کردن شکستگی و زمین خیس.ماهی هام هم سالم موندن.   پانزده اسفند پسزم رو از شیر گرفتم .شنیده بودی که می خوایم ازشیر بگیریمت .وای اقدامی نکرده بودیم.اون روز دوشیفت بودم.عصر که اومدم فقط به من نگاه می کر...
10 فروردين 1395