تابستان 94
تمام تابستان 94تلاش کردم که به پسرم خوش بگذره.هم صبح هم عصر بیرون از خونه سپری می شد .صبح ها خونه ی اقا جون عصر ها هم پارک.اگر روزی هم توی خونه میموندم انقد نق میزدی که ناچارا میزدیم بیرون.ولی خیلی بهمون خوش گذشت چون در کنار هم بودیم. ا شهریور ماه رفتیم مسافرت.رفتنه توی ماشین بیشتر خواب بودی به محض اینکه جایی می ایستادیم مثل گوله از جات می پریدی دلت می خواست کلی بدویی.برگشتنه اما شیطنتت بیشتر شد دائم در حال حرکت به جلو و عقب ماشین بودی .برف پاک کن،چراغ ها .سوییچ ماشین که از دستت عاجز بودن.ولی خیلی بهمون خوش گذشت. رفتی زیارت امام رضا ع و شدی مشهدی.. کلی خرید کردیم مخصوصا برا گل پسرم لباسای خوبی خریدم.شمال تو...
نویسنده :
مامانش
22:28