کورشکورش، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره

به دنیای من و نیما خوش اومدی پسرم

پسر زبل مامان

1394/4/10 1:15
نویسنده : مامانش
312 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز رفتیم پارک پتروشیمی انقدر خوشحال بودی که دور تا دورمون رو چند بار دور زدی با خوشحالی تمام روی چمن ها راه می رفتی .قبلا هم این پارک برده بودمت اما اولین بار بود که خودت با پاهای کوچولوت راه می رفتی. چمد دور من باهات زدم .چند دور خالت و اقا جون و......تا اینکه اخرش همه خسته شدیم  اخه میون راه اشغالای روی زمین رو میخاستی بخوری . دنبال گربه بدویی.خودت رو هم پرت کنی داخل اب . مادر جون هم نگاهت می کرد و از خوشحالی تو به وجد می اومد.یک بارش اوردمت روی فرش شاید نشستی از دستم در رفتی و دوچرخه خان داییت سد راهت بود از زیر پدالش خم شدی و رفتی ....تعجبقیافه ی هممون متعجب بود .از زبلی و های انرژی بودنت.خلاصه اینکه مامان و بابات عاشقت هستن و در بس مخلص.

 

سه هفته پیش رفتیم ولایت بابا نیما نزدیک خونه حاجی بابا  ایستادیم تا گوسفندا رو نگاه کنی .پشم یکیشو گرفته بودی که به گوسفنده بر خورد و فرار کرد ولی ت همچنان پشمشو گرفته بودی و رهاش نکردی .پاهاتو بابا نیما رها نکرد تا چند قدم  گوسفند میدوید و پسر من هم روی هوا به دنبالش.صحنه جالبی بود.

کورشم امروز یک سال و یک ماه و نه روزشه

از ده ماهگی تاتی کردی و توی یک سالگی راه رفتی اما راه رفتن دایمت افتاد برا یک سال و بیست روزگیت

 

این روزها وقتی چیزی می خوری می گی به به مثل امروز که در حال هندونه خوردن بودی  با حرص می خوردی و با دهن پر می گفتی به به.  کلمه اب و بابا رو هم بلدی . به من می گی دد. وکلمه نامفهومت هم بورد بورد بورد.خندونک

پسندها (1)

نظرات (1)

همراه رایانه
10 تیر 94 11:38
همراه رایانه مرکزی برای پاسخگویی به سوالات رایانه ای تلفن :9099070345 www.poshtyban.ir