عید ۹۷

*:
ربات نی نی وبلاگ :
پیش نمایش مطلب شما :

تمام ماه بهمن و اسفند رو می‌پرسیدی کی بریم؟ خونه دا؟؟منم می گفتم عید...عید شد و رفتیم.با بچه ها بازی می کردی حسابی بهت خوش گذشت..بعد از یک هفته گفتم کورش باید بریم راضی نبودی گفتم نترس تو برو مستقیم خونه مامان حکیمه جستی زدی و نشستی توی ماشین@...کلا همه جا رو دوست داری الا خونه... وقتی خونه دا بودی زنگ زدی به مامان حکیمه که خوراکی ها رو برام قایم کن ...توی راه می گفتی زنگ بزن به مامان حکیمه بگو من دارم میام.البته ایشون هم تماس می گرفتن و فقط احوال جنابعالی رو می پرسیدن. رسیدیم خونه مامان حکیمه و دایی نبودن.گفتم که نیستن ...گفتی شوخی می کنی ... @امروز با دایی برای اولین بار دوتایی رفتین دنبال خرید میوه.یک پسره جلوتونو گرفته بود که نباید رد شین قبل از از اینکه جم بخوره با مشت تا جایی قدت می رسید زدی بهش.اومده حرکت بکنه سمت دایی با یک حرکت چرخشو واژگون کرده حالا دایی داره میره تو برگشتی و لگد می زنی به دوچرخه.گفتم یک بار دوتایی رفتیم بیرون @ امشب تلوزیون میگفت گل محمدی گفتی ِِِ ِء میگه گل مل ملی. @ تولد دایی بود کلا اصرار داشتی تولد تو هم هست.@ توی سفره امشب نشستی و منم عکس گرفتم فرستادم برا دایی محمدرضا ..اونم دور تو خطی کشید و گفت خوشمزه ترین خوراکی سفره@