کورشکورش، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

به دنیای من و نیما خوش اومدی پسرم

داریره المعارف کورش

1395/6/2 1:29
نویسنده : مامانش
253 بازدید
اشتراک گذاری

گفته بودی که چرا محو تماشای منی                     انقدر مات که یک دم مژه بر هم نزنی

مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود                          ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی

قبل از دنیا اومدنت زمان بارداری خیلی حوصلم سر میرفت.اسماء مامان امیر سام گفت بذار به دنیا بیاد وقتی اومدش دیگه اصلاحوصلت سر نمیره.تازه وقتی هم خوابه می شینی و نگاش می کنی.دقیقا همین چیزی الان هستش که گفته بود.از صبح دنبال اینم که چطوری روزت و شب کنم که بهت خوش بگذره. وقتی بیداری باید دنبالت بدووم .شب ها وقتی می خوابی انقدر نازی که نگاهت می کنم.کوچولوی منی تو.

 

این روزها دیگه بیشتر جمله میگی.کلا رو دور گفتن بخاد بخاد هستی.میگی بستنی بخاد.اب بخاد.برا کوگوشه.دایی منه.بستنی بخله.بخله بخولم.ای ایناشا. دایی کوش.شبکه پوها خاد.(شبکه پویا میخام).بوشولم (بشورم).استگر توپ بازی.باب اسفنجی.یعنی (بریم بازی در استخر توپ) دم درش هم باب اسفنجی بال بال می زنه.ظهر جمعه ساعت دوازده  مجبورم کردی بردمت.وقتی رسیدیم من بودم و تو و یک موسیقی کودکانه.چون هیچ کس نبود زیاد دوست نداشتی بازی کنی سر نیم ساعت ایراد بیرون و بستنی رو گرفتی.اخه کی ظهر جمعه استخر توپ میخاد هان؟

امشب بردمت کافه ترانه با دوستای مامان و خاله.بستنی در چهار نوع گذاشتم جلوت که سیر بشی حداقل تاشب نگی بستنی بخاد..خلاصه هر کس هر چی داشت همه تست کردن و تو هم که دست رد به چییزی نمی زدی .نصف بستنیت اضاف اومد و مامان خوردش.گفتم کورش دیگه نمی خای گفتی نه.برگشتنه سوار ماشین که شدیم گفتی بستنی بخله.گفتم کورش شش ش ش ش ش ش ش ش ش

خاله میگه این چقدر خانی صحبت می کنه.میگه بخاد بخاد

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)