کورشکورش، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

به دنیای من و نیما خوش اومدی پسرم

زبون باز کردن

1395/4/26 1:44
نویسنده : مامانش
266 بازدید
اشتراک گذاری

مامانم می گفت ارزو داشتم می برمت بیرون اشاره کنی و بگی فلان چیز رو می خام و من اولین خاستم (پودر نارگیل) بود.که مامانم درجا برام میخره .ولی من یادم نیست تو اولین خاستت چی بود ولی از صبح گزینه هات رو مرور می کنی و به بابا می گی ننونه بیخر /اگزه (خربزه) بیخر/دنت بیخر/ بتت بیخر و....کلا هم جات توی یخچاله دلت میخاد ساعت ها همونجا بمونیو از خنکی و تماشای اندرونی یخچال لذت ببری.این روزها بیشترین درگیریت با داییت برا همینه.چند تا منو(تخم مرغ) هم شکوندی

وقتی خوراکی مورد علاقت رو می گذارم جلوت با هیجان هر چه تمام تر می دوی و چند بار می پرسی؟ای چیه ای چیه ...با وجودیکه خودت اسمشو بهتر بلدی . وتا جوابت هم ندم نمی خوری

سوال بعدی اینکه ماما (........... اوردی؟) یعنی .....خوردی؟  ننونه اوردی/ب ت ت اوردی/ الو اوردی و.....

پسرم ما دهه شصتی ها یه جورایی دست سفید بزرگ شدیم چون توی دوره من همه باید درس می خوندیم و دکتر و معلم و مهندس می شدیم البته الانم همینه تو هم باید یه شغل خوب در اینده داشته باشی منتها در کنارش کارای فنی هم یاد بگیری .اینایی که گفتم خاستم به این خاطره ی دیروز برسم مامان حکیمه بعد سالها خودش نون پخت و دو چونه اخر رو به من داد تا من هم یاد بگیرم انقد در گیر اموزش و یادگیری بودیم که ....متوجه نشدم تو مشغول خرابکاری هستی .خودت رو با ارد یکی کرده بودی و سرت سفید سفید.عکسش رو بعد اضاف می کنم.روز قبلش به بابا نیما گفتم کورش ساکته داره خرابکاری می کنه اومدم سراغت که....صندلیتو گذاشته بودی زیر پا کش اومدی روی کابینت و با قاشق نمک می ریختی روی سرت این هم صحنه جالبی بود.

این روزا اگر کسی اشاره ای هم بهت بکنه می گی نزن .انقد قشنگ و با مزه می گی که بعضی ها تو پا یا دست یواش میزننت که فقط از تو بشنون (نزن) گاهی جدی می شم دستم رو به نشونه تهدید بالا می برم (البته فقط در حد تهدید)سریع می گی نزن. دیگه عمرا بتونم جدی باشم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)