کورشکورش، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

به دنیای من و نیما خوش اومدی پسرم

حال و هوای پسر یک سال و نیمه ی من

1394/10/9 0:56
نویسنده : مامانش
195 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی چیزی رو دست ما می بینی و میخوایش تند وتند بلد می گی بیده بیده بیده بیده.............یعنی تا نگیری همین طور ادامه میدی....

 

یک بار مامانم از توی کمدش برا جنابعالی نقل اورد .الان مدت هاست هر زمان میریم خونشون دستشو می گیریو می بریش توی اتاق و میگی نا نا .مجبور شد همیشه توی کمد شکلات بذاره.هر چقدرم می خایم که بهت ندیم ولی انقدر تکرار می کنی که مادر جون مجبور می شه .

امروز کنار دست اقا جون نشسته بودی و دو تاتون انار می خوردین تو نگاش می کردیو با هم هورت می کشیدین و انار می خوردین .خلاصه برا همه انار خوردنت جالب بود.

رفتیم دامنه ی کوه های تخت جمشید اقا دستتو گرفت و رفتین پیاده روی میگفت تند و تند می رفتی از رو تخته سنگ ها هم که می پریدی می گفتی (هاه)یعنی دارم کار مهمی انجام می دم.

بروزای شنبه چون دو شیفت هستم بابا میارتت مدرسه که من شیرت بدم .توی مدرسه سه تا کبوتر دائم مشغول راه رفتن هستن اول با اونها بازی می کنی و کمی هم با توپ .بعد دیگه شروع میکنی به خودتو روی زمین کشیدن و گند کاری در اوردن و دست اخر تحملت تمام میشه و سریع باید برسون به دست بابا نیما.قشنگ بای بای می کنی و میری

توی دفتر مدرسه گوشی موبایل رو دیدی سریع برا اینکه نری سراغش اومدیم توی حیاط.کبوترا رو دیدی توپ رو دیدی اما محل نذاشتی یک موقع دیدی واسه خودت راه رو گرفتی و میری سمت دفتر .خیالم راحت شد و پیش شاگردام موندم  از زمین  والیبال تا دفتر خیلی برا تو راه زیادی بود یک هو دیدم گوشی به دست جلوم سبز شدی شاخ در اورده بودم.شاگردام گفتن وای ی ی خانم این همه راه رفته برا اوردن موبایل....

حرف های این روزها.     بیده بیده بیده....اب بیده....باز باز ( یعنی در رو باز کن یا پیرهنمو در بیار)  امام یعنی (حمام)...حلوا .....امین....عدو (عمو) ....اجی(ارتمیس).....عباش (عباس)....یا علی( وقتی گه میخای از جا بلند شی)  الام (سلام).....آلا( یا الله)وقتی که میخای وارد خونه بشی...دوشت(گوشت)..لفتش(رفتش)و.....

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)