چشمک
یک بار افتادی روی سرو کله ی مامان و خلاصه هی نیشکون و مو کشیدن و ...برگشتم باا عصبانیت نگاهت کردم تا دیدی چهره من در همه تند و تند و پشت سر هم چشمک میزدی یعنی اون لحظه هر کار کردی که اخمم باز شه . من محکم بغلت کردم و از این همه هوش و زکاوت لذت بردم
نویسنده :
مامانش
23:26